خرید گیفت کارت | Buy Gif Card

گیفت کارت آیتونز ، گیفت کارت گوگل پلی ، گیفت کارت پلی استیشن ، ایکس باکس و آمازون | وبلاگ Giftcardbaz.com

خرید گیفت کارت | Buy Gif Card

گیفت کارت آیتونز ، گیفت کارت گوگل پلی ، گیفت کارت پلی استیشن ، ایکس باکس و آمازون | وبلاگ Giftcardbaz.com

برای خرید گیفت کارت آیتونز اپل امریکا انگلیس استرالیا اروپا و کانادا , گوگل پلی استور , آمازون , پلی استیشن , اکانت گلد ایکس باکس , مایکروسافت , استیم والت , اسپاتیفای , ویزا کارت , مستر کارت , امریکن اکسپرس , اسکایپ , مینت , ریکستی , اپل آیدی ، همراه با اسکن کارت و قیمت ارزان و تحویل آنی می توانید از وبسایت ما خرید کنید .
giftcardbaz.com

پیوندهای روزانه
  • ۱
  • ۰

نقد فیلم فروشنده

فیلم فروشنده مهم‌ترین فیلم امسال سینمای ایران است، دغدغه‌هایی را که اصغر فرهادی در فیلم‌های گذشته‌اش به آن‌ها پرداخته در خود دارد و در عین حال تجربه‌ی تازه‌ای برای او به آمار می‌رود. با نقد فروشنده به اتفاق همراه ما باشید.

نقد فیلم فروشنده


عطش دوباره دیدن فروشنده فقط چند ساعت بعد از تماشای فیلم متعلق به حس‌هایی نیست که بعد از رویت هر فیلمی به شما دست دهد. اینکه تا واپسین اسم تیتراژ پایانی روی صندلی بنشینید و فریم به فریم فیلم را در ذهنتان بازبینی کنید کار هر فیلمی دست کم در سینمای ایران نیست. فرهادی فیلمی ساخته که با کارهای گذشته‌اش فرق دارد چون در سکانس‌های پایانی‌اش تعلیقی خلق می‌کند که ناخودآگاه به تک تک حرکات کاراکترها بازتاب پرتو می‌دهید و ضربان قلبتان را محکم‌تر از حالت طبیعی حس می‌کنید. فروشنده سعی فرهادی برای ساخت فیلمی در فضای تنش‌زا، رازآلود و نامطمئن است؛ از همان سکانس افتتاحیه که طولانی‌ترین تک‌پلان فرهادی در فیلموگرافی‌اش است گرفته لغایت سکانس‌های پایانی که به رسم سبک او بدون یک نت موسیقی چنان فضایی به هستی می‌آورد که چشم به پرده می‌دوزید و منتظرید انفجاری رخ دهد پرتو از تجربه‌ای متفاوت می‌دهد. فیلم اما همان مضامین یادبود ها ماضی را در خود دارد و مفتوح هم با شخصیت‌های مرددی طرف هستیم که باید در سخت‌ترین لحظات تصمیم بگیرند، به ارزش‌های اخلاقی پایبند باشند و رهسپار برای خلاصی بیابند.

فروشنده

نقد فیلم فروشنده


فروشنده فیلم شسته‌رفته و ساختارمندی است که کوبنده شروع می‌شود و تأثیرگذار به اتمام می‌رسد. یک پایان‌بندی خوب به معنای حک شدن تمام فیلم در ذهن تماشاگر است و فرهادی هم نشانه داده پایان‌بندی را می‌فهمد. هل دادن ماشینِ گیر کرده در گل و راهروی دادگاه هیچگاه از ذهنمان پاک نخواهد شد اما به طبع آن، جیغ و دادهای تو تونل و جر و بحث‌های کمیاب و سیمین هم از یادمان نخواهد رفت. فرهادی همانقدر که به یک پایان‌بندی نیرومند اهمیت می‌دهد، آغاز فیلمش را نیز به دقت طراحی می‌کند. ساختمانی که در شرف ریختن است و عماد که به همسایه‌ها برای تخلیه‌ی خانه کمک می‌کند، به اتفاق یک دوربین مشوش بدون‌کات شده که به ترک روی شیشه و بولدوزر گودبرداری ختم می‌شود. پس از این اوج یکباره نوبت به مقدمه‌چینی‌ها می‌رسد. با شخصیت‌ها آشنا می‌شویم، با روابط آن‌ها و راست و دروغ‌هایشان.

رعنا (ترانه علیدوستی) و عماد (شهاب حسینی) بازیگران تئاتر مرگ فروشنده هستند، تئاتری که بسیار اغلب از‌ یک سرگذشت فرعی است و در بی گمان یک کاراکتر به آن پرداخته می‌شود. فروشنده بسیار پرجزئیات است و شاید همین ریزه‌کاری‌ها باشد که چندبار دیدنش را می‌طلبد. هر شخصیتی، هر دیالوگی، هر لوکیشنی و هر قابی با طرح و نقشه‌ی قبلی و در ارتباط با یکدیگر طراحی شده‌اند. فیلم را نمی‌توانید به عناصر سازنده‌اش تجزیه کنید؛ نمی‌توان فیلمبرداری را از طراحی صحنه متمایز کرد، بازیگری بازیگران را جداجدا مورد رسیدگی قرار داد و کارگردانی و تدوین را بدون توجه به هم قضاوت کرد. نیروی محکمی همه‌ی این عوامل را در کنار یکدیگر پیمان دیتا و یک ساعت سوئیسی ساخته که دو ساعت و پنج دقیقه بدون یک ثانیه اشتباه پیشه می‌کند. موشکافی جزئیات فروشنده از حوصله‌ی این نقد بیرون است و فرصت دیگری می‌طلبد اما چه بسا اشاره به یگانه از مواردی که در فیلم‌های پیشین فرهادی هم سابقه دارد به فهم بیشتر فروشنده کمک کند. منزل و ساختمان همش در فیلم‌های فرهادی جایگاه مهم و نقشی پررنگ داشته‌اند. از آپارتمان مژده در چهارشنبه‌سوری گرفته الی ویلایی که سپیده در درباره‌ی لغایت پیدا می‌کند و خانه‌ی نادر در جدایی، خانه‌ها همش هویت داشته‌اند و نقشی اساسی ایفا می‌کردند. آپارتمان نیمه‌مخروبه‌ی عماد و رعنا و خانه‌ی جدیدشان که آغازگر همه‌ی دردسرها است، نشانی دیگر از تأکید فرهادی روی خانه‌ها است. ترک‌های روی دیوار خانه‌ی پیشین و نقاشی‌های کودکانه‌ای که در خانه‌ی جدید می‌بینیم فقط یکتا از نشانه‌های تضاد بین این دو است. حتی قاب‌بندی‌ها از داخل فریم پنجره‌ها و راه‌پله‌ها که گویی به امضای فرهادی بدل شده‌اند، در فروشنده نیز مشهود هستند.
فروشنده کوشش فرهادی برای ساخت فیلمی در فضای تنش‌زا، رازآلود و نامطمئن است

فروشنده از لحاظ تعدد شخصیت‌ها فیلم جمع و جورتری است که اغلب از کل روی عماد تمرکز می‌کند، شخصیتی که یک معلم ادبیات و بازیگر تئاتر است و قرار نیست ویژگی‌ بی همتا یا فوق‌العاده‌ای داشته باشد. شهاب حسینی با درک فوقانی از شخصیت عماد، یک بازی آسان و بی غل و غش ارائه دیتا که به موقعش ویلی لومانِ تئاتر اجل فروشنده است و از وضع کساد زندگی‌اش گله می‌کند و به موقع هم در قالب همسری مهربان که تعقیب حقیقت است فرو می‌رود. او در فروشنده بیش از یک نقش بازی می‌کند، چون عماد موقعیت‌های زیاد متفاوتی را تجربه می‌کند. روی سن نمایش باید حواسش به اشک‌های همسرش باشد، در کلاس مدرسه اعصابش از شاگردهای بازیگوش شعور می‌شود، با دوستی که خانه‌ی جدید را برایشان جور کرده دعوا می‌کند و برای پسربچه‌ی همکارش ادای باب اسفنجی در می‌آورد. شهاب حسینی سعی نکرده با اغراق وجوه مختلف این کاراکتر را از یکدیگر متمایز کند، بلکه با یک بازی یکنواخت واکنش‌های متفاوت به موقعیت‌های متفاوت را به نمایش گذاشته است.

فروشنده ترانه علیدوستی

نقد فیلم فروشنده


از طرفی ترانه علیدوستی برای رعنا بازی‌های متفاوتی ارائه می‌دهد که حتماً بین آن‌ها همان اتفاقی است که برای این منش می‌افتد. رعنای اول را کمتر می‌بینیم ولی از همان سیگنال‌های خفیفی که از او می‌گیریم درمی‌یابیم که شیطنت‌های خودش را دارد و چندان هم برایش مهم نیست که دست به ابزارها صاحب پیشین خانه بزند و آن‌ها را جابه‌جا کند. رعنا پس از پیشامد ولی به تو لاک خودش می‌رود، کم‌حرف‌تر می‌شود و حتی پیگیری گناهکار قضیه نیست و تنها می‌خواهد اتفاقی را که برایش افتاده فراموش کند. کم‌حرفی و عکس‌العمل‌های خفیف فیزیکیِ رعنا در نیمه‌ی دوم فیلم برای ترانه علیدوستی به معنای ارائه‌ی یک بازی ظریف‌تر و بر پایه نگاه‌ها و حالات صورت است. فلفل تیز فروشنده ولی بابک کریمی است، کسی که به خاطر بازی گنگ‌اش هیچوقت نمی‌توانیم قضاوتی در موردش داشته باشیم. گاهی در شمایل یک همنشین نما می‌شود و جایی اندیشه می‌کنیم کاسه‌ای ذیل نیم‌کاسه‌اش است. گستره مختصر تیم بازیگران اصلی فروشنده کفه‌ی ترازو را به سمت شهاب حسینی وزین کرده و فضای بیشتری به او برای نمایش یک بازی آسان اما دقیق می‌دهد.
فروشنده کماکان کاملاً یک فیلم از دنیای فرهادی است که رنگ و بوی تازه‌ای گرفته ولی احتمالاً به اندازه‌ی کارهای قبلی، پخته نباشد

تئاتر اجل فروشنده‌ی آرتور میلر، شغل معلمی عماد و اشاره به فیلم گاو، نقاشی‌های کودکانه‌ی روی حصار خانه‌ی جدید و اراده پیش‌درآمد علی عظیمی تنها چند باره واضح از وسایلی هستند که فرهادی از آن‌ها برای داستان داستانش استفاده می‌کند. او بدون دیالوگ‌نویسی بیش از مرز و بازی‌های اغراق‌آمیز حکایت تعریف می‌کند. پربیراه نیست اگر بگوییم اصغر فرهادی بهترین روایت‌گر سینمای ایران است، چرا که بدون توضیح واضحات و حساب کردن روی هشدار بیننده، تکه‌های پازل داستانش را کناره هم می‌چیند و تصویر نهایی را که شاید برای هرکس متفاوت باشد شکل می‌دهد. فروشنده داستانی درباره‌ی تلافی است که روی پایه‌های دروغ، خیانت و خوف ایستاده است. فیلم حرفش را لحظه‌ای و با تعلیقی که ایجاد می‌کند می‌زند و سایر مشابه جدایی اتمسفری پیوسته ندارد. این همان تفاوتی است که فرهادی در کارش برپایی کرده و تجربه‌ی تازه‌ای برای آشنایان به یادبود ها او ایجاد کرده است. لحظاتی که عماد از رعنا سؤال می‌پرسد و او به خاطر ترسش جوابی مطابق واقعیت نمی‌دهد ما را یاد آشفتگی‌های سپیده در درباره‌ی الی و تردیدهای راضیه در انفصال می‌اندازد. آن فیلم‌ها پس از نقطه‌ی اوجشان به چیزی شبیه نتیجه‌گیری و استقامت می‌رسیدند ولی بعد از اتفاق فروشنده، داستان کماکان صعود می‌کند و به حتماً انفجار می‌رسد. چه بسا همین است که مایه می‌شود فروشنده در فهرست یادبود ها فرهادی در رتبه‌ی اول پیمان نگیرد.

فروشنده شهاب حسینی

نقد فیلم فروشنده


پایان‌بندی‌های بقیه‌ی فیلم‌های فرهادی با اینکه صفر و یک نبودند اما «پایان» بودند، جایی که داستان تمام می‌شد و درگیری‌ها به انتها می‌رسید و چیزی که می‌ماند تصمیم ما بر وضعیت این سرانجام بود. ولی فروشنده با اینکه پایان‌بندی به یاد ماندنی‌ای دارد، قصه را تمام نمی‌کند و حتی با تکیه‌ی بسیار بر تعلیق می‌خواهد کوبنده‌تر از چیزی که هست جلوه کند. قصه در فیلم‌های قبلی پیش از اینکه به مرحله‌ی تصمیم‌گیری تماشاگر برسد تمام می‌شد (اینکه ترمه مادرش را گزینش می‌کند یا پدرش را چیزی را تغییر نمی‌دهد) اما در فروشنده گره داستان هنوز سرجایش است و ما فقط یک سکانس پر از تعلیق و استرس عالی را مشاهده کردیم. احتمالاً فرهادی در گفتار این نوع داستان‌ها تازه‌کار باشد و در فیلم‌های قبلی‌اش روایتی یکنواخت‌تر را انتخاب کرده باشد، ولی در فروشنده لحظه را به بازه ترجیح می‌دهد و این پیام را هم با سکانس افتتاحیه و پایان‌بندی به بیننده می‌رساند. فروشنده کماکان کاملاً یک فیلم از دنیای فرهادی است که رنگ و بوی تازه‌ای گرفته اما احتمالاً به اندازه‌ی کارهای قبلی، پخته نباشد.

فروشنده خوش‌ساخت است و نظاره گر را همراه می‌کند، گاهی از سرعتش کاسته می‌شود اما وقتی تمام می‌شود سایر کسی به سکانس‌های متوسطش اندیشه نمی‌کند چون نهایی دارد که مشابه چکش داور در دادگاه باعث خاموشی کل می‌شود. این تأثیر ولی لحظه‌ای است و چند روز پس که از فضای فیلم خارج شدید با اینکه لذت آن هیجان پایین زبانتان مانده، طولانی‌مدت نخواهد بود. جای تحسین بسیار دارد که اصغر فرهادی با موفقیت‌های ابهت که با دو سه فیلم آخرش کسب کرده، همان مسیر را در قبل نگرفته و از منطقه‌ی راحتی‌اش فاصله گرفته است. فیلم بدون شک وام‌دار تجربه‌های گذشته‌ی او است اما داستان قصه‌اش جنس دیگری دارد و البته تأثیرگذاری‌اش تاریخ انقضای کوتاه‌تری. فرهادی کماکان در بالاترین کیفیت خودش کار می‌کند و راه‌های جدید را آزمون می‌کند، کاری که احتمالاً هر کارگردانی پس از چند فیلم موفق هیچوقت انجام ندهد.

منبع : زومجی

نویسنده: محسن وزیری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی